اینجا چراغی روشنه

ای ترس تنهایی من

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

شلغم

دوست دو ساله من، دوست گرمابه و گلستان من...دوست پارک ملت و سینما چارسوی من..دوست عدسی و پوره سیب زمینی من....دوست من به خاطر اینکه بهش گفتم "شلغم نباش" دیگه با من گرمابه و گلستان نمیاد :(

هرگز باورم نمیشد "شلغم" تاثیری داشته باشه رو آدما...

 

 

 

نتیجه امروز: هیچ کدام از صیفی جات را به دوستتان نسبت ندهید...دیگر دوستتان نخواهد داشت حتی اگر عذرخواهی هم کرده باشید.

۰ نظر
یه دوست

نقطه سر خط

بعد این همه بدو بدو اومدم نقطه شروع...

تازه باید شروع کنم...یه شروع قوی...باید ثابت کنم که اگه منم مث شما ها بودم چه کارها که نمیکردم!

یکم دردش زیاده که تو این سن برسی به نقطه شروع بقیه، ولی خب اینم یه جوریشه...حتما برای من یه پلن دیگه داشته.

 

 

 

 

 

 

+خدایا شکرت...شکر

۰ نظر
یه دوست

گوشه

این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!

مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.

یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.

اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.

.

.

.

الان تو همون گوشه  دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونجاس که این دوتا با چشم پر اشک و خنده رو لب دارن با هم حرف میزنن ): ...

 

۰ نظر
یه دوست