اینجا چراغی روشنه

ای ترس تنهایی من

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

حَیّ الی خیرالعمل

یک جایی باید تمام شود
یک جایی باید شعر گفتن برای تو را از یاد برد.
اینجا همان جا است.
یک زمانی باید آرزو کردنت را به فراموشی سپرد.
یک زمانی باید چشماهایم را به روی چشم هایت ببندم.
اکنون همان زمان است.
مم بعد میخواهم خودخواه باشم, شاد زندگی کنم, آواز بخوانم, قدم بزنم, پرتره کشیدن هایم را ادامه دهم و... بدون یاد تو...بدون آرزو کردن تو در کنارم.
میخواهم اینگونه باشم.






+دقیقا بیست و پنج ساعت و سی و سه دقیقه است که احساس میکنم, دنیا با ما یک تعاملِ سردِ ماشینی دارد.( زمان خبر دار شدن مرگ "نازنین")
-به دعای همه شما برای آمرزش "نازنین" نامی, هجده ساله, نیازمندم....شب اول قبر نازی است...
۰ نظر
یه دوست

بهشت خیلی نزدیک است...خیلی...

تو باید جزو بی رحم ترین آدم ها باشی.
که تمام لحظاتم را به خود مشغول کرده ای...
همه جا باید بیادت باشم...زیر آسمان آبی...پای آن درخت گردو...کنار آن امام زاده که سقف نداشت...آنجا تو را آرزو کردم...پای آن چشمه...کنار پرچین...زیر درختی که بر روی ریشه های بیرون زده از خاکش نشسته بودم و نسیم خنکی میوزید...آنجا هم تو را آرزو کردم...
بالای دشتی که ابرها مثل موج دریا از زیر پاهایم گذشت...یاد تو را با خود آورد...
باورش سخت نیس ک چقد تو بی رحمی...







+بهشت نزدیک است...خیلی نزدیک...طبیعت فوق العاده زیبای "اربه دار دشت"...
-برگ اول...جمعه خاطره انگیز در ییلاقات استان همیشه سبز گیلان.
۰ نظر
یه دوست

خدای من

یه وقت هایی است که انسان هیچ راهی ندارد
جز اینکه خود را, اهدافش را, آرزوهایش را و و و و...دو دست بسپارد به خدا...
و چند قدم عقب برود و نفس عمیق بکشد.
و منتظر بماند چه پیش خواهد آمد...







+آن لحظه اکنون است...
پیشنهاد+بی ربط به موضوع: "نامیرا"...حتما مطالعش کنید...
۰ نظر
یه دوست