اینجا چراغی روشنه

ای ترس تنهایی من

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مشتق خط مماس ، در جهت تماس

گند بزند به این حال و احوال سینوسی من، که اغلب، نقطه ی می نیمم مطلق دارد و گاهی هم که ماکسیمم می شود، نسبی ست.




۰ نظر
یه دوست

گفتم که بر خیالت...


دالتون ترومبو: فیلم‌نامه‌نویس و نویسنده‌ی امریکایی 
ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همه‌ی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی‌مان، چراغِ راهِ آینده‌ی رفتارهای‌ام شده: 
یه دوست

همان یک لحظه...

همیشه وقتی از اول زندگیت تا الان رو مرور میکنی, جز چن لحظه چیز دیگه ای به ذهنت نمیرسه...
  لحظات شادی, ناراحتی, شکست و موفقیت و... لحظات ناب کودکی, بازیها, روز اول مدرسه, تنبیه ها و تشویق ها و...لحظات سرکشی و غرور جوانی...سکوت پیری و...
  اما بعضی وقتا یه لحظه هایی هس که احساس میکنی زندگیت از اونجا شرو شده...انگار تا به اون لحظه زندگی نمیکردی...یه لحظه ای ک شده مرکزیت تمام لحظات قبل و بعد همون لحظه... همه روزهای زندگیت روی مداری به دور اون میچرخن...
  از بالا ک به زندگیت نگا میکنی شکل کهکشان بخودش میگیره...
  انگار همه زندگیت ب همون یه لحظه وصله, ک اگ نباشه بقیه مدار از هم میپاشه...
لحظه ای ک احساس در بالاترین نقطه خودش قرار میگیره و قلبت به هیجان میافته و زندگی با شور دیگه ای ادامه پیدا میکنه...یا بعضی وقتا ادامه پیدا نمیکنه و در همون لحظه متوقف میشه...
  لحظه ای که تا آخر عمرت بیادشی...تو فکرشی و کاغذی رو هی سیاه میکنی,... تو فکرشی و چن ایستگاه جلوتر از مقصد پیاده میشی,... تو فکرشی غذات میسوزه,... تو فکرشی و یدفعه اشک از گونت سر میخوره.
  بعضی وقتا ک کم میاری, همون وقتایی ک هر لحظه تنفسش مصاف عذاب الیمه ,یادآوری اون لحظه آستانه تحملتو میبره بالا... .
  اما همش این نیست...
  گاه گاهی هم دعوا میشه...جنانجالی بین عقل و احساست...بین هیجان و غرورت...که تو حق نداری تا این حد ب اون لحظه فک کنی ...عقلت یقه احساستو میگیره و میزنه تو دهنش.
  اما احساس این حرف ها را نمیفهمد...باز همان نقطه...باز همان لحظه...

۰ نظر
یه دوست

تمام نا تمام من...

موهای سفیدی که لابلای موهایمان داریم ... تاوان حرفهایست که نمیتوانیم بزنیم ولی به همه می گوییم ارثیست! 
  
  
  
  
  
  
  اعتراف: هر چند میدانم موهایم از قبل سفیدتر خواهد شد...

۰ نظر
یه دوست

تبر به دست به دنبال خویش میگردم

هرگز از جاه طلبی و وظیفه شناسی صرف نمی توان به امری ارزشمند و حقیقی رسید, بلکه تنها با عشق و وفاداری نسبت به آدمیان و کارها چنین امری ممکن است.
  "اندیشه های زرین انیشتین" 
  
  
  
  اعتراف: من به این میگم "انگیزه"...
  اضافه کاری: امروز سری به خواجه زدم...غزل شماره 294...خواجه هم در احوال ما زیاده روی کرده!
   

۰ نظر
یه دوست

۱_

ﺧﺪﺍی"ﻣﻦ ...
 ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ...
 "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮ)..... 
تا آرام گیرد این قلب نا آرام من.....
 "خدای من".... 
به حضورت، 
به نگاهت، 
به یاریت نیازمندم... 
۰ نظر
یه دوست