اینجا چراغی روشنه

ای ترس تنهایی من

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

خوشا به حال شما, که شاعری بلدید...

اولین شاعر جهان
حتما رنج بسیار برده است
ناگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت,
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده, توصیف کند...






+جبران خلیل جبران
-بیاد کوه های بلند و خشن روستای دافی -کدکن نیشابور.
+همه چیز به طرز عجیبی در حال پیچیدن به هم است!!
۰ نظر
یه دوست

تورا من یاد خواهم کرد همه هنگام/نه چون نیما که می گوید شباهنگام

شب همه چیزش خوب است, تاریکی اش, تنهایی اش...
آدم را به فکر وا میدارد, همه چیز واقعی تر بنظر مبرسد, هر چیزی ک میخوانی معنای واقعی خودش را می دهد, همه چیز را میتوان بخشید, مهربانتر میشوی..., حتی خدا هم پررنگ تر احساس میشود...مهربان تر,نزدیک تر,واقع تر...
همه چیز در شب خوب است...
تنهایی اش,تاریکی اش...






+ اما سعی کنید صبحدم عاشق شوید, همراه با امید, نور, گرمی:-)
- عشق در شب, هوسی بیش نیست.
۰ نظر
یه دوست

حال من خوب است

میگویند لحظه مرگ, بعضی انسان ها بیش از آنکه از کارهایی که انجام داده اند پشیمان باشند...
از کارهایی که انجام نداده اند پشیمان هستند...








- و من جزو آن "بعضی" ها هستم...
+ یک جایی آدم کم می آورد...و من درست آنجا ایستاده ام...
- حال من خوب است،همچون حال گل
حال گل در دست چنگیز مغول
۰ نظر
یه دوست

یک مسئله NP HARD

پرهیز از نگاه کردن
به کسی ک شوق دیدنش
کلافه ات کرده
تردید مبهمی را به یقینی روشن تبدیل میکند که
"عاشق شده ای"...






+عشق یک از این سه را می طلبد...صبر,مال,سفر.
-پس... ، بسیار سفر باید...
+همیشه کسی را برای دوست داشتن داشته باشید.
۰ نظر
یه دوست